جادهی دولتی ۲ — ترافیک اگر در شهرهای بزرگ زندگی میکنید احتمالا هر روزه با ترافیک دست و پنجه نرم میکنید. مثلا در تهران مردم روزانه ساعتها در ترافیک هستند و یک تخمین سرانگشتی روزنامهای حاکی از صرف سالانهی ۱.۵ میلیارد ساعت (۱۸۸ ساعت برای هر نفر) در ترافیک در تهران است. اینجا توضیح میدهیم که چرا ترافیک معلول مدیریت دولتی است. مسالهی ترافیک یک مسالهی سادهی اقتصادی است: عدم تعادل بین تقاضا و ظرفیت سیستم. در تجارت این مساله معمولا یا با سرمایهگذاری بر ظرفیت و یا با تعیین قیمت متغیر و متناسب با ازدحام (به جای قیمت ثابت) حل میشود. مثلا یک شرکت هواپیمایی وقتی با ازدحام مشتری برای یک پرواز مواجه میشود، میداند چه کند. قیمت بلیط را بالا میبرد تا کسانی که واقعا برای آن پرواز ارزش زیادی قایلند ازان بهرهمند شوند. کسانی که در آن سفر به آن اندازه ارزش نمیبینند بلیط ارزانتری در ساعت دیگری که تقاضای کمتر دارد انتخاب میکنند. قیمت، منابع محدود را توزیع میکند و مسافرین هوایی هم در ترافیک گیر نمیکنند. اگر ازدحام ادامه یابد، فروش بلیطهای گران قیمت انقدر درآمد ایجاد میکند که سرمایهگذاری بر افزایش ظرفیت ممکن میشود. نهایتا مساله به شکلی حل میشود. مکانیزم بازار به این ترتیب تقاضا و عرضه را به طور بهینه تنظیم میکند. اما هزینهی استفاده از جادهی دولتی به طور ثابت بین همه مردم و همه ساعتهای یک روز (از طریق مالیات) پخش شده. اگر در ساعت شلوغ یا ساعت خلوت تردد کنید یک هزینه میپردازید. اگر از صبح تا شب در حال دوردور باشید با کسی که همیشه در خانه است یک هزینه میپردازید. هیچ انگیزهای برای کاهش تقاضای حمل و نقل یا استفاده هوشمندانه وجود ندارد. در صورت وجود قیمتگذاری دینامیک مشکل ترافیک به شکل بسیار موثری حل میشد. مقدار استفاده با مقدار هزینه پرداختی متناسب میشد. شرکتها برای صرفه جویی در هزینهی رفت و امد به حاشیه شهر میرفتند و برای کارمندان نیز جذابتر میشدند. به جای قیمتگذاری درست، مدیریت دولتی به دنبال راهحلهایی (مانند کمک هزینهی حمل و نقل یا سهمیهبندی) است که ظرفیت محدود خیابان را به نیازهای نامحدود همگان تخصیص دهند. و خب چون این امر ممکن نیست و ناهار مجانیای وجود ندارد، هزینهی استفاده حداکثری از منبع محدود را یک نفر یک جایی میپردازد: اتلاف ساعتها وقتان در ترافیک همین هزینه است.