تکلیف تحصیلکرده ایرانی با خودش مشخص نیست. از یکطرف غصهدار اینه که از شکوه دوران هخامنشی فاصله نجومی گرفتهایم، و از یکطرف ناراحته که چرا آموزش و پرورش مملکت که با سبک فرانسوی ساخته شده، درست کار نمیکنه و بچه کلاس هفتم هم خواندن بلد نیست. چون شکوه هخامنشی دقیقا به همین ربط داشت که چنین سیستم آموزش پرورشی وجود نداشت! در آموزش پرورش مدرن، هدف اینه که همه یکشکل تربیت بشن (و برای همین اصرار دارند که حتما دوازده سال طول بکشه، و گرنه برای تسلط بر زبان رسمی کشور، سه سال هم کافیه؛ به شرطی که در کنارش نخوان به بچه طرز محاسبه مسیر پرتابه بالستیک رو یاد بدن). و این یکدستسازی قرار بوده چه مزیتی ایجاد کنه؟ قرار بوده توده سیاسی بسازه. یعنی وقتی یک هدف سیاسی میاد وسط، بشه میلیونها نفر رو به حامیانش تبدیل کرد. شما وقتی میتونی مردم رو به سمت یک هدف سیاسی سوق بدی، که زبانت رو بفهمن و خودشون رو از جنس تو ببینند. مدرسه مدرن برای گنگ درست کردن خوبه. مثلا نگاه کنید که چطور آزار دانشجویان یهودی در دانشگاههای حتی معتبر آمریکا، نرمالایز شد (وقتی طرف خوب درس میخونه، بش میگن «بچه یهودی درسخون». وقتی بورس میگیره میگن «اون یهودیه که بش بورس دادن». اما وقتی شرکت میزنه، بش میگن «نخبه کارآفرین آمریکایی»، و بعد ازینکه از طریق اون شرکت پولدار میشه میگن «اون یهودیه که قشر یک درصدی جامعهست»). و تو سیاست مدرن امروزی، لازمه گنگ داشته باشی. خیلی فرقی نداره در کدوم طیف قرار گرفته باشی. مثلا الان هم طرفدارن ممنوعیت سقط جنین یک گنگ هستند، و هم مخالفان ممنوعیت سقط جنین. اونایی که میگن باید بریم به فلانجا حمله کنیم و بکوبیم، یک گنگ هستند، و اونایی که میگن به ما چه اون سر دنیا کی داره کی رو میدره، هم یک گنگ هستند. در واقع هرکس یک گنگ چند میلیونی داره، قدرتمنده. و خصوصیت پادشاهی هخامنشیان در این بود که دقیقا اینطور نبود! اونها تونستند برای اولینبار در تاریخ بشر یه سیستم حکمرانی بسازند، که در اون کلکسیونی از فرهنگها و نژادها و قومیتها در محدوده وسیع جغرافیایی وجود داره، و نیازی نیست یکدست و همشکل باشند (البته تلاشی موذیانه برای ترویج یکتاپرستی داشتند در ادامه، اما اون یک برنامه استراتژیک درازمدت بود، و بیشتر در جهت سلب چندخدایی، نه ایجاب اینکه خدای واقعی کدوم خدای یکتاست). اگه قرار باشه عنوان بشه که عرضه و جنم هخامنشی در چه بود، باید این رو گفت، نه اینکه کاخشون اینطور بود و آببندشون آنطور بود، که همه اینها با خرج پول و آوردن معمار و بنا از گوشه کنار قلمرو امپراتوری قابل انجامه. اگه در حالتی فرضی ممکن میشد که همون سبک حکمرانی و همون سبک رابطه بین مردم و حاکم، در ایران فعلی پیاده بشه، دقیقا همین کسانی که محصول آموزش و پرورش مدرن هستند تمام کار و زندگیشون رو ول میکردند تا باش مبارزه کنند! وقتی تحصیلکرده ایرانی درباره شکوه باستان صحبت میکنه باید ازش بپرسی «کدوم شکوه؟ همونی که اگه الان بود با کوکتل مولوتوف جوابش رو میدادی؟».