در دموکراسی سیاستمدار نیککردار نداریم، چون هر حزبی نماینده حزب مخالف رو دیو، و نماینده حزب خودش رو دلبر معرفی میکنه. گاهی اونهایی که نمیتونند خودشون رو در هیچکدوم از حزبها جا کنند، وضعیت دیو و دلبر رو زیر سوال برده و رقابت دیو و دیو معرفیش میکنند، تا دلبر آلترناتیو خودشون رو به قدرت برسونند (که در غرب به خودشون میگن «مستقل»). اما خیلی وقتها سیاستمدارها از بسیاری از مردم کشور خودشون آدمترند. مثل مکرون، که از خیلی از فرانسویها خیلی آدمتره. وقتی با گروگانگیرهایی طرفی که یازده ماه گروگان رو نگه میدارند، و وقتی فهمیدن بدردشون نمیخوره تیر خلاص بش میزنند، یعنی از همون اول باید بنا رو بذاری بر اینکه همه گروگانها کشته شدهاند و باید برای از بین بردن گروگانگیرها برنامهریزی کرد. یعنی همون برنامهای که نتانیاهو داشت. چون میدونه که حماس دنبال معامله نیست. چون معامله رو کسی انجام میده که دنبال برقراری آرامشه. ولی فلسطینیها دنبال آرامش نیستند. هدفشون اجرای ۷ اکتبریه که همه یهودیان رو شامل بشه. اما چپگرایان اسراییل، واکنشی دقیقا برعکس این رو نشون داده، و با مرگ هر گروگان به دولت فشار میارن تا جنگ رو متوقف و با حماس صلح کنه! نفرت اینها از نتانیاهو به قدری بالاست که حاضرند دقیقا همون کاری رو بکنند که خامنهای آرزو داره بکنند. پس یک سیاستمدار داریم که هدفش اینه که خطراتی که بقای کل جامعه رو هدف قرار داده، برطرف کنه، و شهروندانی داریم که از روی نفرت کاری میکنند که بقای کل جامعه به خطر بیفته. مشخصه که نتانیاهو ازین دسته از هموطنانش خیلی آدمتره. و این در حالتی است که قرار نبوده آدم درستی باشه. قرار بوده فقط یک سیاستمدار موفق باشه. بخشی از مردم، از آدمی که قرار نبوده آدم درستی باشه هم جایگاه پستتری دارند.