Oddbean new post about | logout
 چیزی که قبلا درباره شکست اسلام محمد نوشته بودم، که ایده قانونمندی منهای امپراتوری، به عباسیان که یک سیستم متمرکز ایرانی-رومی بود، باخت، فقط خلاصه به این جنبه سیاسی نمیشه. اسلام محمد در فرهنگ هم شکست خورد، که یک شعبه ازش والدین‌سالاری قبیله‌ای بود. این چیزی که پدر و مادر رو در حد یک پله مانده به خدا قرار داده، و به مذهب نسبتش میدن، دقیقا چیزی بود که قرار بود توسط اسلام منسوخ بشه، ولی زورش نرسید. محمد پیامبری بود که پدر رو در برابر پسر و پسر رو در برابر پدر قرار داد و حتی اون‌ها رو به قتل همدیگه واداشت. کاری که از یک آدم خوب «عرفی» بعیده، چه برسه از یک پیامبر. چون در قبیله، والدین، حکم رب رو داشتند، اما محمد این عنوان رو ازشون گرفت و به خدا برگردوند. و همین یکی از دلایل عصبانیت مخالفینش بود (فکر می‌کنند اینکه در قرآن توصیه به احسان به والدین می‌کنه یعنی داشته خیلی براشون مقام قائل میشده. اما به این توجه نمی‌کنند که چی رو ازشون گرفته و داره چی بشون میده).
زندگی میانگین دوران ما، و آدم‌های نسل قبل ما، و نسل‌های قبل ازون‌ها، نشون میده فرهنگ خدا بودن والدین همچنان زنده‌ست، و اگه اخیرا تضعیف شده به خاطر تغییر توازن قدرت اقتصادیه (کسی که پول کمتری درمیاره، رأی ضعیف‌تری داره، و کسی که ضعیفه نمیتونه خدا باشه)، و جایی که توازن هنوز حالت قدیمی خودش رو داره، هنوز هیچ‌چیز تغییر نکرده، و والدین خیلی جدی در همه‌چیز دخالت می‌کنند و خودشون رو درباره طیف وسیعی از چیزها محق می‌دونند. متأسفانه این خود رب‌پنداری فقط در مواردی که تیتر خبری میسازه مورد توجه قرار می‌گیره، مثل قتل فرزند بابت اصرار به ازدواج با کسی که مورد تأیید پدر یا مادر نبوده، که اون هم اغلب به اختلالات روانی اون‌ها مرتبطه. در حالی که قسمت بزرگتر این فرهنگ سیاه، هیچ‌وقت تیتر نمیشه، چون ساکت و آرام و خزنده و درازمدته. هنوز مسیر خیلی از بچه‌ها داره توسط این فرهنگ تعیین و طراحی میشه‌. خیلی از کسانی که می‌تونستند به موقع از ایران برن، و نرفتن، به خاطر پدر و مادر خودرب‌پندار بوده. و همچنین بازگشت کسانی که تونستند برن و مدتی هم اونجا موندن. و همچنین تلف شدن عمر خیلی‌ها در دانشگاه‌ها، و در پادگان‌ها. و همچنین رابطه‌های اشتباه و ازدواج‌های اشتباه‌تر، و طلاق‌ها.
والدینی که میخوان جای خدا باشند، مثل خدا تقصیر بر عهده نمی‌گیرند. جایی در کتب مقدس نمی‌بینید که گفته باشه مشکل از من خداست (و نمیتونست هم بگه، چون در اون صورت خدا بودنش زیر سوال میرفت). بلکه میگه هرچه خوبی به شما میرسه از منه، و هرچه بدی برسه از خودتونه! این دقیقا همون چیزیه که از زبان یا عمل والدین در فرهنگ والدین‌سالار شنیده و دیده میشه. پدر و مادر تربیت‌شده در این فرهنگ، مسئولیت هیچ‌کدوم از خرابکاری‌هاش رو نه در طول عمر خودش و نه در طول عمر نسل قبلش به عهده نمی‌گیره‌. دقت کنید که چطور وقتی دعواهای خانوادگی بر اثر ارث پیش میاد، نمیگن مشکل از پدر یا مادر فوت شده بود، که عاقلانه و آینده‌نگرانه اموالش رو تقسیم نکرد. بلکه همواره مشکل از فرزندانه که نسبت به مال دنیا، حالت زهد ندارند و دعوا می‌کنند!
این بساط رو باید جمع کرد. حتی اگه باز هم ناموفق باشه. اگه محمد شانسش رو امتحان کرد، ما هم باید امتحان کنیم. و همه باید توش شرکت کنند. حتی کسانی که به خدا اعتقاد ندارند باید برای تثبیت اینکه «فقط خود خدا، خداست» بجنگند.