Oddbean new post about | logout
 در سال‌های اخیر، جنگ اوکراین مهم‌ترین دغدغه ذهنی‌ام بوده. نه برای اینکه ملت اوکراین مورد ظلمی شنیع قرار گرفته‌اند، که اگه دلیل دغدغه کسی همین بوده باشه هم حق داره، بلکه به دلیل خطرناک بودن موفق شدن خلافکارهای روسیه، برای همه دنیا، مخصوصا کشورهایی مثل ما که حاکمان خلافکارشون زیر چتر روس‌ها هستند. جماعت جهان‌سومی اصلا در باغ نیستند که تبعات موفقیت این خلافکاران چقدر سنگین خواهد بود براشون، و فکر می‌کنند اروپا باید بیشتر نگران باشه. در حالی که اروپا یه جوری گلیمش رو از آب بیرون خواهد کشید. این‌ها روزهای خیلی بدتری رو از سر گذروندند، و انقدر غنای تمدنی دارند که بتونند ضربه‌های سخت رو دریافت کنند و دوباره سرپا بشن. این ماییم که فقیریم، در همه‌چیز. خلافکار اول شکم آدم بی‌دفاع از همه لحاظ رو پاره می‌کنه.
اما دیگه کشش ندارم. روس‌ها با وجود همه تحقیرهایی که شدند و خواهند شد، به بخشی از موفقیتی که دنبالش بودند برسند هم موفقیت حسابش می‌کنند. اما کشش سوگواری بابت این مصیبت رو ندارم. فرض رو باید بر این گذاشت که دنیا جای خیلی بدتری برای ما ضعیفان شد، و ازش عبور کرد. چون وضعیت در ایران با سرعتی رو به پایین حرکت می‌کنه که به دغدغه‌های کلان، حتی اگه به شدت پراهمیت باشند، هم نمیشه پرداخت. وقتی نانوایی شلوغی که نون تافتون رو تا قبل ازین میداد ۲ سنت، بعد از بالا بردن قیمت به ۴ سنت بیشتر مشتریانش رو از دست میده، و دیگه نمی‌بینی که شلوغه، که این عددها در صد و پنجاه کشور دیگه دنیا شبیه شوخی‌اند، یعنی وضع خیلی خرابتر ازونه که بترسیم ازینکه روس‌ها موفق بشن، و سوگوار باشیم که شدند. چون موضوع مهم‌تر اینه که آخوند موفق شده. در انداختن ایران در مسیر غیرقابل بازگشت.